کد قالب کانون کربلا، نمایشگاه عزّت و غیرت

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کانون فرهنگی وهنری کریم اهل بیت شهر سلامی و آدرس kanoonemamhassan24.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 139
بازدید دیروز : 91
بازدید هفته : 1217
بازدید ماه : 15329
بازدید کل : 23998
تعداد مطالب : 2939
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

نویسنده : مهدی احمدی واکبر احمدی
تاریخ : شنبه 24 تير 1403

بزرگترین نمایشگاه فرهنگی و هنری ایران در بین الحرمین کربلا افتتاح شد

وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِبْراهِیم‏»، «و اذکر فی الکتاب امام حسین»! «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَم‏» (مریم/16) ما اگر زمان و قرآن را با زمان خودمان تطبیق نکنیم، منتهی تطبیقش باید یک اسلام شناس باشد. اگر قرآن را تطبیق نکنیم، که قرآن یک کتاب تاریخی می‌شود. بسم الله الرحمن الرحیم، «لِإِیلافِ قُرَیْشٍ، إِیلافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَ الصَّیْف‏» (قریش/1و 2) قوم قریش 1400 سال پیش تابستان‌ها سردسیر می‌رفتند. زمستان‌ها گرمسیر می‌رفتند. خدا در تاریخ می‌گوید. به چه درد ما می‌خورد؟ خوب 1400 سال پیش گرم بوده سردسیر می‌رفتند. سرد بوده، گرمسیر می‌رفتند. این به چه درد من می‌خورد؟ این باید با زمان خودمان تطبیق کنند. شما هم باید در تابستان جایتان را عوض کنید. ولی این همه تعطیلی نداشته باشید. حالا همه نمی‌توانند. زن و بچه و گرفتاری و ماشین و وسیله ندارند. ولی بسیاری از افراد خوزستان می‌توانند اراک بروند. می‌توانند ملایر بروند. مردم قم می‌توانند تفرش و آشتیان بروند. کنار جاهای داغ جاهای معتدل هم هست. جا‌به‌جا شوید، اصفهان داغ است، خوانسار که خنک است. تهران داغ است، دماوند خنک است. آنجا که می‌شود جا‌به‌جا شویم. پنج میلیون دانشجو سه ماه تعطیل هستند. چرا؟ هوا داغ است. خوب بلند شو آن طرف بنشین. روی میخ نشسته می‌گوید: آخ، بلند شو آن طرف بنشین. این «لِإِیلافِ قُرَیْشٍ» را باید با زندگی امروزمان تطبیق کنیم. وگرنه یک تاریخ می‌شود.
قرآن چه گفت؟ گفت": 1400 سال پیش قوم قریش جا‌به جا می‌شدند. من چه خاکی به سرم کنم؟ داود، جالوت را کشت. خوب من چه خاکی بر سرم کنم؟ می‌خواهد بگوید: هرکس قهرمان شد، باید پست‌ها، به خانواده شهدا باید احترام گذاشت. چون این پدرش شهید شده، شوهرش را در جبهه از دست داده است. ما نباید بگوییم: چرا به خانواده شهدا امتیاز می‌دهید. خدا امتیازها را به شهادت‌ها و شهامت‌ها داده است. ما هرچه یا حسین بگوییم، کم گفتیم.
واقعه عاشورا یک واقعه‌ی استثنایی است. رهبرش معصوم است. معصومی است که پسر پیغمبر هم هست. هزاران دعوت از او شد. این همه نامه‌ی دعوت فرستادند. آدم مهمان را می‌کشد. سفارش قرآن «إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏» (شوری/23) دارد. هدف امام حسین برای حکومت نیست. می‌گوید: کربلا رفتم، «لطلب الاصلاح فی امة جدی»
امام حسین روز عاشورا به مردم آزادی داد. ببینید جمعیت دور ما جمع شدند. اینها با من کار دارند. کار به شما ندارند. هرکس می‌خواهد برود، برود. آنوقتی که نیاز به یک نیرو داشت، در عین حال به سربازهایش آزادی داد. کار استثنایی کرد. شب عملیات که آدم مرخصی نمی‌دهد. امام حسین شب عملیات مرخصی داد. امام حسین روز عاشورا اول علی اکبر را فرستاد بعد به جوان‌ها گفت: بروید. اول جوان‌های خودش را فرستاد. اینها تازگی دارد. با لب تشنه بین دو نهر آب شهید شد.
5- کربلا، صحنه خسارت یاران یزید
معامله چه چیزی با چه چیزی بود؟ رضای یزید، رضای خدا، چقدر مردم باختند. بعضی‌ها هم به دنیا نرسیدند. یکی بر سرش می‌زد می‌گفت: باختم، باختم، باختم! گفتند: چه کردی؟ گفت: به من گفتند: کربلا برو و امام حسین را بکش. جایزه می‌گیری. من رفتم امام حسین را کشتم و برگشتم. ده درهم خرج اسبم و شمشیرم و خودم شده است. حالا که برگشتم شش درهم به من دادند. یعنی هم جزء قاتلین شدم و هم ضرر کردم. خیلی‌ها سراغ دنیا می‌روند و به دنیا هم نمی‌رسند. رزق هرکسی به حلال اندازه‌گیری شده است. عمر سعد می‌خواست فرماندار ری شود. نشد! رزقش نبود. اینطور نیست که ما اگر دست به حرام بزنیم، به حرام برسیم. خیلی‌ها برنامه‌ریزی برای لقمه حرام می‌کنند، به حرام هم نمی‌رسند و آبرویشان هم می‌ریزد. آن کسی که از بیت‌المال اختلاس کرده است، وقتی می‌خواهد بدهد، دیگر نزد زن و بچه‌اش آبرو دارد. نزد وجدانش آبرو دارد. به چه قیمت... حالا روی قالی ماشینی بنشینیم، چه می‌شود که من برای اینکه روی قالی ابریشمی یا دستباف بنشینیم، اختلاس کنم و بعد هم همه در و دیوار و رادیو و تلویزیون و اداره و همه لو برود که من اختلاس کردم؟ بابا تو چه بردی؟ قالی پشم است و تو انسان هستی. انسان خودش را به پشم فروخت. یک دعا هست برای ماه رجب است. می‌گوید: «خاب الوافدون علی غیرک» باختند آنهایی که با غیر خدا معامله کردند. این آقا برای اینکه یک سرمایه...
قمار کردی، با چه کسی؟ معاون چه کسی شدی؟ شما فکر می‌کنید اینهایی که خارج می‌روند خوش هستند؟ دنیای خیالی. اگر رزق تو این باشد که خوش باشی، خوش هستی؟ اگر هم مقدر نباشد، هر برنامه‌ریزی کنی خوش نخواهی بود. یکی از وزرا به من می‌گفت: اول انقلاب خیلی کارم سنگین بود، طوری که رگ‌های سرم داشت پاره می‌شد. گفتم: من اینطور سکته می‌کنم. به رئیس دفترم گفتم: یک 24 ساعت همه برنامه‌ها لغو است. من دارم سکته می‌کنم. استراحت مطلق! هیچ تلفنی را جواب نده! می‌گفت: یک نفر وزارتخانه آمده بود و گفته بود: من از فلان منطقه ایران آمدم. 24 ساعت در راه بودم. 24 ساعت باید برگردم. اینجا غریب هستم. من روی ساعت یک دقیقه بیشتر با آقای وزیر کار ندارم. اگر بیش از یک دقیقه بود من را بغل کن و بیرون بیانداز. می‌گفت: دلم سوخت. به وزیر گفتم: این شخص یک دقیقه وقت می‌خواهد. می‌گوید: من باید بروم مسافرخانه اجاره کنم. شما یک دقیقه به ایشان وقت بده. قول داده اگر بیش از یک دقیقه بود من بیرونش کنم. شما یک دقیقه جواب این را بده، بعد 24 ساعت استراحت کن. آمد گفت: آقای وزیر، خود وزیر به من گفت. گفت: آقای وزیر من یک دقیقه بیشتر وقت ندارم، یک چیزی می‌خواهم بگویم، می‌ترسم. گفتم: نترس، بگو. می‌ترسم، نترس! می‌ترسم، نترس! آقا یک دقیقه تمام شد. یا بگو یا برو. گفت: نترسم! گفت: نه! گفت: به قدری از تو وزیر بدم می‌آید که می‌خواهم با چاقو تکه تکه‌ات کنم. یک دقیقه تمام شد و رفت. می‌گفت: خواب از سر ما پرید! که من اینقدر بد هستم و بد عمل کردم که این می‌خواهد مرا با چاقو تکه تکه کند. وزیر تصمیم گرفت، 24 ساعت استراحت کند، تلخ‌ترین ایام عمر من زمانی بود که تصمیم گرفتم استراحت کنم. اگر رزقت استراحت نباشد، در و دیوار جمع می‌شوند که شما استراحت نکنی. رزقت خوشی باشد در ایران هم خوش هستی. ناخوشی باشد، آنجا می‌روی یک بچه سرطانی داری. بعضی از اطرافیان شاه فرار کردند و خارج رفتند. بعضی از آنها با یک نکبتی فرار کردند. حالا مثلاً اینهایی که در کربلا جمع شدند امام حسین را بکشند، به چه رسیدند؟ شما نمی‌دانید...
شمر را گرفتند تکه تکه کردند. آب خوش از گلویشان پایین نرفت. هویدا که همه چیزش را به شاه فروخت آخر به کجا کشید؟ شبی که می‌خواستند هویدا را در ایران اعدام کنند، یک حرف زشتی زد خیلی بد بود. یک چیز زشتی به شاه گفت، که شاه سگ‌های خانه‌اش را نجات داد، چرا مرا نجات نداد؟ قرآن هم همین را می‌گوید. می‌گوید: تمام دوستی‌ها تبدیل به دشمنی می‌شود. «الْأَخِلَّاءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ‏ لِبَعْضٍ‏ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ» (زخرف/67) تمام دوستی‌ها، قربانت بروم. چاکرتم، جیرجیرکتم، برایت میمیرم. تمام اینها به دشمنی تبدیل می‌شود. مواظب باشیم گول نخوریم. کربلا یعنی عبرت، یعنی خودت را به طاغوت نفروش. یعنی پناهنده نشو.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: مناسبتی
برچسب‌ها: ویژه نامه ها